سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختر عشق باباشه


87/11/26 ::  6:30 عصر

هر کس گمشده ای دارد، و خدا گمشده ای داشت.

هر کسی دوتاست و خدا یکی بود.

و یکی چگونه می توانست باشد؟

هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند ، هست ، و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت.

عظمت همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند .

خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمد.

و زیبایی همواره تشنه ی دلی است که به او عشق ورزد.

و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.

و غرور در جستجوی غروری است که آن را بشکند.

و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پر اقتدار و مغرور ، اما کسی نداشت.

و خدا آفریدگار بود و چگونه می توانست نیافریند .

زمین را گسترد و آسمان ها را بر کشید.

کوه ها برخاستند و رود ها سرازیر شدند و دریا آغوش گشودند.

و طوفان ها برخاست و صاعقه ها در گرفت .

و باران ها و باران ها و باران ها .

در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود و آن کلمه خدا بود .

و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود .

و با نبودن چگونه توانستن بود؟

و خدا بود و با عدم بود .

و عدم گوش نداشت.

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم.

و حرف هایی هست برای نگفتن ، حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.

و سرمایه ی هر کسی به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

حرف های بی قرار و طاقت فرسا که همچون زبانه های بی تاب آتشند.

کلماتش هر یک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.

اینان در جستجوی مخاطب خویشند.

اگر یافتند آرام می گیرند و اگر نیافتند ، روح را از درون به آتش می کنشد.

و خدا برای نگفتن حرف های بسیار داشت.

درونش از آنها سر شار بود.

و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟

و خدا بود عدم .

جز خدا هیچ نبود.

در نبودن ، نتوانستن بود.

با نبودن نتوان بودن.

و خدا تنها بود.

هر کسی گمشده ای دارد.

و خدا گمشده ای داشت

 


نویسنده : پویا کریمی

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
20614


:: بازدید امروز :: 
124


:: بازدید دیروز :: 
0


:: درباره خودم ::

دختر عشق باباشه
پویا کریمی
دوست تمام شما هستم . لطفا با نظرات خود وبلاگتان را وسیعتر نمایید. متشکرم

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

دختر عشق باباشه

:: لوگوی دوستان من ::


:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

بهمن 1387