سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختر عشق باباشه


87/11/26 ::  6:30 عصر

زندگی چیست خون دل خوردن

زیر دیوار آرزو مردن

  رسم  دورنگی ائین ما نیست

یک رنگ باشد شب و روز من

 

 

 


نویسنده : پویا کریمی

87/11/26 ::  6:30 عصر

      
پرندهء غمگین

پرنده ای هستم کوچک و تنها

روزگاری پر و بالی زیبا داشتم

در آسمان آرزوهایم او ج می گرفتم

دیری نگذشت دست غریب روزگار

سایهء غمناکش را برایم گشود

بالهای زیبایم شکست دیگر بی پر و بال شدم

قدرت پریدنم از یادها هم رفت

حال پریدن برایم آرزویی دست نیافتی شده

قفس و در بند بودن را بهتر این آزادی می دانم

آزادیی که اراده ای از خود نداری

پر و بال شکسته در کنج این دنیا چه سود

چه حاصلی جز غم  تلخ و یاد آوری گذشته هایم

خداوندا کمکم که تو یاریرسی جز تو ندارم

برس به دادم مانده ام در سیاهی و تباهی


نویسنده : پویا کریمی

87/11/26 ::  6:30 عصر

تاریکی دوران مرا فرا گرفته
خسته و فرسوده از زمان
به دنبال خلوتی میگردم
تا زخم های دلم را وارسی کنم
بوی تعفن آنها نفسم را گرفته
من رهایی را میجویم
نه مهلت التیام و درمان
آه که چقدر تلخم
چقدر افسرده و مایوس
مرارت حیات در رگهایم جا گرفته
و من اسیر دست اندوه...
تنها و بی امان

نویسنده : پویا کریمی

87/11/26 ::  6:30 عصر

رشته های غمم را
شعر میبافم
چه کس آیا
با این بافته تیره و ژنده
در عزای شادیها
شریک خواهد شد؟
من همچنان تلخم...

نویسنده : پویا کریمی

87/11/26 ::  6:30 عصر

چه احمقانه
ثانیه های اکنون را
در معرض شمارش
عقربه سرخ میگذارم.

نویسنده : پویا کریمی

<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
20770


:: بازدید امروز :: 
7


:: بازدید دیروز :: 
1


:: درباره خودم ::

دختر عشق باباشه
پویا کریمی
دوست تمام شما هستم . لطفا با نظرات خود وبلاگتان را وسیعتر نمایید. متشکرم

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

دختر عشق باباشه

:: لوگوی دوستان من ::


:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

بهمن 1387