دختر عشق باباشه
87/11/26 :: 6:30 عصر
زندگی چیست خون دل خوردن
زیر دیوار آرزو مردن
رسم دورنگی ائین ما نیست
یک رنگ باشد شب و روز من
87/11/26 :: 6:30 عصر
پرنده ای هستم کوچک و تنها
روزگاری پر و بالی زیبا داشتم
در آسمان آرزوهایم او ج می گرفتم
دیری نگذشت دست غریب روزگار
سایهء غمناکش را برایم گشود
بالهای زیبایم شکست دیگر بی پر و بال شدم
قدرت پریدنم از یادها هم رفت
حال پریدن برایم آرزویی دست نیافتی شده
قفس و در بند بودن را بهتر این آزادی می دانم
آزادیی که اراده ای از خود نداری
پر و بال شکسته در کنج این دنیا چه سود
چه حاصلی جز غم تلخ و یاد آوری گذشته هایم
خداوندا کمکم که تو یاریرسی جز تو ندارم
برس به دادم مانده ام در سیاهی و تباهی
87/11/26 :: 6:30 عصر
87/11/26 :: 6:30 عصر
87/11/26 :: 6:30 عصر
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
20808
13
4
دوست تمام شما هستم . لطفا با نظرات خود وبلاگتان را وسیعتر نمایید. متشکرم
:: لینک به وبلاگ ::
:: لوگوی دوستان من ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::